به گزارش شهرآرانیوز؛ «دیروز در مشهد شورشیان چندنفر را در خیابان به دار آویختند و یک تانک را به آتش کشیدند و امروز فرماندار نظامى شهر با حالتى دیوانهوار به سربازان دستور داد همه تظاهرکنندگان را بدون هدف مشخص به رگبار ببندند... اخبار ساعت یک بعدازظهر بىبىسى تأیید کرد که در حادثه امروز مشهد صدها نفر کشته و مجروح شدهاند و در نقطهاى از شهر نیز نیروهاى نظامى یک تانک را به داخل صف تظاهرکنندگان راندهاند.
اوایل بعدازظهر، احمد قریشى دوباره تلفن کرد و خبر داد که در مشهد واقعا قتلعام شده است، چون تعداد کشتهها سر به هزار نفر مىزند»؛ اینها جملاتی است که «پرویزراجى»، آخرین سفیر شاه در لندن، در کتاب خاطراتش با عنوان «خدمتگزار تختطاووس» در تعریف از روز دهم دیماه۱۳۵۷ مشهد آورده است.
گاهی هست که روایت تاریخ شهرمان را از فاصله اینچنینی میشنویم، اما گاهی هم امکانش را داریم که حرفها را از زبان آدمهایی بشنویم که در دل واقعه حضور داشتهاند و لحظهبهلحظه با آن همقدم بودهاند. برای مورد دوم و شنیدن روایت ۹ و ۱۰ دی ۱۳۵۷ در مشهد، شاید هیچ مثالی بهتر از «علیاصغر نعیمآبادی» نباشد؛ کسی که با دوربین دستیاش نابترین تصاویر را از آن روزهای مشهد ثبت کرده است.
علیاصغر در آن روزها جوانی بوده که به عکاسی و فیلمبرداری علاقه بسیار داشته و همین سبب میشده است وقتی در تجمعات مردمی حاضر میشود، دوربینش نیز همراهش باشد؛ خطوط زیر روایتی است که دوربین او از «یکشنبه خونین مشهد» به ثبت رسانده است.
روز دهم دیماه، چهارراه شهدا و اطراف بیت آیتا... شیرازی و ساختمان نیروی پایداری* در محل فعلی هتل امیر، اصلیترین محلهای درگیری نیروهای مردمی و نظامیان بودند. مردم قصد تصرف ساختمان پایداری را داشتند و مأموران هم در مقابل، از داخل ساختمان به سمت مردم تیراندازی میکردند. حدود یکساعتونیم درگیری طول کشید که ارتشیها در چهارراه شهدا مستقر شدند و تانکهای زرهپوش به کمک آنها آمدند.
مردم ابتدا پشت باغنادری پناه گرفته بودند، اما شدت آتش هر لحظه ما را به عقب میراند. در این مکان چندین شهید دادیم. چون امکان انتقالشان نبود، مجبور بودیم پیکر شهدا را زیر خودروهای پارکشده و منازل مردم و مغازههای اطراف مخفی کنیم تا در فرصتی دیگر و دور از چشم مأموران آنها را منتقل کنیم. دیده بودیم که ارتشیها مجروحان و شهدا را مصادره میکنند.
روز قبل مردم اسلحههایی را که از ارتشیها گرفته به بیت آیتا... شیرازی آورده بودند و اویسی هم برای بازپسگیری اسلحهها در گفتوگویی تلفنی تهدید کرده بود که فردا جوی خون راه میاندازیم ولی مردم دست از جان شسته بودند و قصد نفوذ به ساختمان پایداری را داشتند که در نهایت هم موفق شدند آنجا را آتش بزنند.
مردم در پشتبام و بالای ساختمانهای اطراف چهارراه، مسجد کرامت و بیت آیتا... شیرازی سنگر گرفته بودند. ارتشیها میدانستند که این مکانها پایگاه فرماندهی انقلاب در استان است؛ برای همین آنجا را به رگبار بستند. مسجد کرامت از یکسو به بیت آیتا. شیرازی نزدیک بود و ازسویدیگر با مدرسه نواب فاصله زیادی نداشت؛ برای همین اصلیترین پایگاه آقایان واعظطبسی، هاشمینژاد و خامنهای بود.
ناگفته نماند که در روز دهم دی، علاوه بر اینکه نیروهای نظامی رژیم، مردم مشهد را هدف رگبار سلاحهای سبک و سنگین خویش قرار دادند، عده زیادی را هم بازداشت کردند. بیشتر دستگیرشدگان از کسانی بودند که آن روز، نزدیک چهارراه شهدا، جلو منزل آیتا... سیدعبدا... شیرازی، مسجد کرامت، مقابل نیروی پایداری و کوچههای اطراف آن اجتماع کرده یا درحالعبور از این مکانها بودند. بیشترین شهدای انقلاب مشهد نیز به این روز اختصاص دارد.
* نیروی پایداری در یازدهم خردادماه۱۳۱۶ خورشیدی به فرمان محمدرضاپهلوی تأسیس شد. عنوان نیروی پایداری همان سازمان مقاومت ملی سابق بود. هدف از تأسیس آن در ظاهر آشنایی همه افراد ملت ایران با روشها و راههای جدید دفاع از خانه و کاشانه خود بود ولی درواقع ابزاری بود برای سرکوبی مخالفان رژیم شاهنشاهی؛ بههمیندلیل در دهم دیماه۱۳۵۷ جمع زیادی از مردم در مقابله با نیروهای این سازمان، به شهادت رسیدند.